تحولات و نوآوریها در دنیای هنر: تنوع، بازاندیشی تاریخی و پایداری
همانطور که موزهها و گالریها راه را برای صداهای متنوعتر باز میکنند، کار در معرض دید تنها جذابتر میشود.
در دو سال اخیر، گالریهای معروفی مانند Hauser & Wirth، Pace و David Zwirner وارد رقابتی شدید برای جذب هنرمندان تحسینشده رنگینپوست و زنان شدهاند. این رقابت در سال 2019 به اوج خود رسید، زمانی که هنرمندانی مانند نیکول آیزنمن، گلن لیگون، و سام گیلیام به این گالریها پیوستند.
این اسامی تنها نمونههایی از هنرمندان برجستهای هستند که گالریها برای قرارداد با آنها تلاش میکنند. همزمان، بسیاری از هنرمندان نوظهور همچنان به چالش کشیدن مرزهای هنر معاصر ادامه میدهند، مانند وان اسپان که نمایش برجستهای در گالری گاگوسیان داشت. همچنین لورن هالسی که آثارش حال و هوای جنوب مرکزی لسآنجلس را به Fondation Louis Vuitton در پاریس برد.
از دیگر هنرمندان برجسته، جردن کاستیل است که توجه مجموعهداران معروفی مانند جی. تومیلسون هیل را به خود جلب کرده و نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در موزه هنر دنور در سال 2019 برگزار کرد، سپس نمایشگاه انفرادی دیگری در موزه نیو نیویورک داشت.
همچنین به شما پیشنهاد می کنیم به تماشای سریال بپردازید زیرا تماشای سریال های تمام شده هنری فرصتی است برای کاوش عمیقتر در داستانها و شخصیتها. این سریالها، که اغلب با دقت و خلاقیت بالا ساخته شدهاند، بستری فراهم میکنند تا مسائل انسانی، روابط پیچیده و موضوعات فلسفی مورد بررسی قرار گیرد. پس از پایان یک سریال، تماشاگران میتوانند بهطور جمعی یا فردی درباره مضمونها و پیامهای پنهان فکر کنند، با ایدهها بازی کنند، و ارتباط بین وقایع سریال و زندگی واقعی را تجزیه و تحلیل کنند. این فرایند به افراد اجازه میدهد تا تفکر انتقادی خود را گسترش داده و از تجربه هنری لذت بیشتری ببرند.
1-گذشته نگر: Gerhard Richter: نقاشی پس از همه در Met Breuer
این نمایشگاه که تنها 9 روز قبل از شروع همهگیری کووید-19 افتتاح شد و باعث شد موزه تعطیل شود، کارنامهی بیش از 60 سالهی گرهارد ریشتر را به نمایش گذاشت؛ هنرمندی که بهعنوان یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین چهرههای دوران خود شناخته میشود. ریشتر از آن دسته هنرمندانی است که بهآسانی میتواند بین بازنمایی و انتزاع جابهجا شود، طوری که هر یک از این سبکها تأثیری از دیگری میگیرند.
علاقههای او به مفهوم ادراک، رشد تسلط فرهنگی عکاسی، و امکانهای متریال رنگ به گونهای در هم آمیختهاند که او را به یک استاد بیرقیب تبدیل کردهاند. اما چیزی که این نمایشگاه را ضروری میکند، انسانیت سرکش اوست. با وجود رژیمهای اقتدارگرا در سراسر جهان، آثار ریشتر بهشدت بازتابدهندهی این موضوعات نبودهاند، اما تماشای آثار او در این نمایشگاه یادآور ارزشهای انسانی و انعطافپذیری در برابر تغییرات است.
این نقاشیها آنچه را که هانا آرنت، فیلسوف معروف، بهعنوان «ابتذال شر» در آلمان نازی توصیف کرده بود، نشان میدهند، اما به طریقی که بهظاهر برای عموم پنهان است. یکی از این نقاشیها یک پرتره خانوادگی است که بهظاهر کاملاً معمولی به نظر میرسد، نشاندهندهی همسر اول ریشتر در دوران کودکی است که با شادی کنار مادر، خواهر و پدرش در ساحل ایستادهاند. اما حقیقت آن است که این پدر، یک پزشک نازی بدنام بوده که پس از جنگ بدون هیچ مشکلی زندگی راحتی داشت.
همچنین نقاشی عمو رودی نیز وجود دارد، یک تصویر سیاه و سفید از یک عکس قدیمی که عموی هنرمند، یک سرباز کشتهشده در جبهه شرقی، را نشان میدهد. این تصویر با امضای تاری که از مه حافظه میآید، به نوعی بر عدم قطعیت و ناتوانی در دانستن کامل تأکید میکند. ریشتر، که نگاه دقیقی به تاریخ دارد، این نقاشی را به روستای لیدیسه در چکسلواکی تقدیم کرد، جایی که ارتش آلمان در دوران نازی به قتلعام غیرنظامیان دست زد. این کار او بهنوعی اعترافی به گناه و اذعان به اعمال شرورانه است که در تاریخ به وقوع پیوسته است.
شاید باور نکنید اما تماشای سریال های اکشن زیبا میتواند به شکل جالبی با دنیای هنر و نقاشی ارتباط برقرار کند. بسیاری از این سریالها با استفاده از جلوههای بصری قوی، صحنههای پویا، و رنگهای زنده، به نوعی به یک اثر هنری تبدیل میشوند. این ارتباط زمانی بیشتر مشهود میشود که کارگردانان و تیمهای تولید از ترکیببندیهای هنری و استفاده هوشمندانه از نور و سایه بهره میبرند تا داستان را به تصویر بکشند. درست مثل یک نقاشی خوب، سریالهای اکشن نیز با ایجاد تعادل بصری و استفاده از رنگ و فرم، تجربهای غنی و جذاب برای تماشاگران ایجاد میکنند. بنابراین، تماشای این سریالها نه تنها سرگرمکننده است، بلکه میتواند از نظر بصری نیز به اندازه یک نقاشی زیبا جذاب باشد.
2-کشف مجدد: Vida Americana: نقاشیهای دیواری مکزیکی هنر آمریکایی را بازسازی میکنند، ۱۹۲۵–۱۹۴۵ در موزه هنر آمریکایی Whitney
تاریخ هنر اغلب هنرمندان آمریکایی را تا زمان جنگ جهانی دوم بهشدت تحت تأثیر فرهنگ اروپاییها معرفی میکند. با این حال، این نمایشگاه در موزه ویتنی، که به دلیل همهگیری کووید-19 متوقف شد، به تمرکز هنرمندان آمریکایی در دهههای 1920 و 1930 بر سرزمین دیگری اشاره دارد: مکزیک.
با پایان انقلاب مکزیک در سال 1920، یک رنسانس فرهنگی در مکزیک آغاز شد که نقاشیهای دیواری یکی از شاخصترین آثار آن بود. این نقاشیهای دیواری با سبکهای حماسیشان، داستانهایی از دهقانان، کارگران، مبارزات طبقاتی و زندگی روزمره را به تصویر میکشیدند. بسیاری از هنرمندان آمریکایی برای دیدن این آثار به مکزیک سفر کردند و دیگو ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو، و دیوید آلفارو سیکوئیروس، که به “سه بزرگ” مشهورند، استعدادهای برجستهشان را به ایالات متحده آوردند و بر هنرمندان زیادی در این کشور تأثیر گذاشتند، از جمله فیلیپ گاستون و جیکوب لارنس.
جکسون پولاک حتی برای دیدن نقاشی دیواری پرومتئوس اثر اوروزکو به کالج پومونا در کالیفرنیا رفت و بعداً تصویری از این اثر را در استودیوی خود نگه داشت. زمانی که سیکوئیروس یک کارگاه آموزشی در نیویورک راهاندازی کرد، پولاک به آزمایشات او در زمینه نقاشی پیوست که به او کمک کرد تا تکنیک معروف چکیدن و پرت کردن رنگ را توسعه دهد.
اما علاوه بر تأثیرگذاری بر هنرمندان آمریکایی، نقاشیهای دیواری و بومهای آوانگاردیستهای مکزیکی خود بهعنوان تصاویری با رنگهای جسورانه، ترکیببندیهای پیچیده و نگرش عمیقاً همدلانه به وضعیت انسانی شناخته میشوند. این آثار نه تنها فرهنگ هنری آمریکا را غنی کردند، بلکه بهعنوان نمادهایی از همکاری فرهنگی و تبادل ایدهها بین مکزیک و ایالات متحده به شمار میروند.
3-پایداری: Rokbox
صنعت هنر در سالهای اخیر، از جمله در اینجا، به خاطر تأثیرات مخرب بر محیطزیست ناشی از نمایشگاههای دوردست، دوسالانهها، و دیگر رویدادهای هنری که باعث سفرهای جهانی بیوقفه هنرمندان و آثارشان میشود، مورد انتقاد قرار گرفته است. یکی از عوامل غیرسبز در این صنعت، استفادهی گسترده از جعبههای چوبی است که معمولاً پس از یکبار استفاده برای حملونقل، شکسته و دور انداخته میشوند.
در این زمینه، “Rokbox” وارد میشود، یک جعبه بستهبندی قابل استفاده مجدد که سال گذشته معرفی شد. این جعبه از مواد بازیافتی یا قابل بازیافت ساخته شده، نیازی به بستهبندی اضافی ندارد، قابلیت تنظیم برای اندازههای مختلف بوم را دارد، و مقاومت مناسبی در برابر آب، لرزش و شوک فراهم میکند.
همچنین تولید آن با انتشار کربن خنثی صورت میگیرد، زیرا شرکت سازنده برای جبران کربن حاصل از تولید خود، اقدام به خرید جبرانهای محیطی میکند. حتی حملونقل این جعبهها نیز به سوخت کمتری نیاز دارد، زیرا از چوب سبکتر است. اندرو استرامنتوف، بنیانگذار و مدیرعامل شرکت، این محصول را با یک بطری آب قابل استفاده مجدد مقایسه میکند، اما با این تفاوت که یک جعبه Rokbox به دلیل اندازهاش، به ازای هر بار استفادهی مجدد، معادل 333 بار استفادهی مجدد از یک بطری آب است.
این جعبههای جدید میتوانند تأثیرات مخرب زیستمحیطی در صنعت هنر را کاهش دهند، و به این ترتیب به سمت رویکردی پایدارتر در نمایش و حملونقل آثار هنری حرکت کنند.